ن‍‌‌‌‌ئون_فصل دوم



از اعماق قلبم به این موضوع علاقه دارم. باید هرجوری که شده بشه. احساس می‌کنم چندین نفر در بدنم زندگی می‌کنن. همه داریم خراب می‌کنیم یا نه؟

 

من واقعاً بهش نیاز دارم. چرا برای خودم مشکل تراشی می‌کنم!؟ درستش کن احمق!

 

تلگرام و توییتر و اینستاگرام حالمو بهم میزنن. آدم غریبی هستم. هیچ جا نمی‌تونم بمونم. ای کاش که همه مسائل حل بشه. 

 

حتی اگر کل دل‌بستگی‌هام و علایقم نابود و کور بشن من نباید کم‌بیارم. شبیه گلادیاتور  داخل یک میدون جنگ باید با هوشمندی پیروز بشم و در نهایت جاودانه!

 

پروردگارا، به محکم شدن دلم و فکرم کمک کنه. من کسی به غیر از تو ندارم:))

یا من ارجو من کل خیر:))


صبح که بیدار می‌شم مسلماً یه آدم جدید میشم و همه کارایی که اشتباه بودنو ترک میکنم. عهد می‌بندم با خدا و خودم. 

با تمام وجودم از این عهدم حفاظت می‌کنم.

///

پیرهن و یوسف و بو می ‌رسد
در عقبش نیز خود او می ‌رسد


شاه نعمت‌الله ولی


بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم

در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم

 

شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم

چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم

 

آن جا روم آن جا روم بالا بدم بالا روم

بازم رهان بازم رهان کاین جا به زنهار آمدم

 

من مرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شدم

دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم

 

من نور پاکم ای پسر نه مشت خاکم مختصر

آخر صدف من نیستم من در شهوار آمدم

 

ما را به چشم سر مبین ما را به چشم سر ببین

آن جا بیا ما را ببین کان جا سبکبار آمدم

 

از چار مادر برترم وز هفت آبا نیز هم

من گوهر کانی بدم کاین جا به دیدار آمدم

 

یارم به بازار آمده‌ست چالاک و هشیار آمده‌ست

ور نه به بازارم چه کار وی را طلبکار آمدم

 

ای شمس تبریزی نظر در کل عالم کی کنی

کاندر بیابان فنا جان و دل افگار آمدم


98 هم شبیه سال‌های قبل تمام شد. حرف خاصی ندارم. امیدوارم که خودتونو مقابل قوی کنید و همیشه ثابت قدم باشید=)

 

پ.ن: آهنگ لباس نو از آقای چاووشی(

دانلود)

نه هوای تازه و نه لباس نو میخوام♫
هفت سین من تویی من فقط تورو میخوام♫
دلم امشب از خدا جز تو هیچ چی نمیخواد♫
کاش یکی ما دوتا رو باهم آشتی میداد♫
شبِ عیدی آسمون وقتی که میباره♫
بیشتر از شبای پیش عطرِ قرآن داره♫
ببین امشب، قلبم مثله آینه روشنه♫
آینه ی زلال من دیدن عید منه♫
سال نو یعنی تو وقتی از در توو میای♫
نذر کردم، امشب سفره چیدم که بیای♫
شبِ عیدی آسمون وقتی که میباره♫
بیشتر از شبای پیش عطرِ قرآن داره♫
ببین امشب قلبم مثله آینه روشنه♫
آینه ی زلال من دیدن عیدِ منه♫
شادی از تقویمم بی تو رفت و بر نگشت♫
انتظارت منو کشت توی سالی که گذشت♫


همینجوری که می‌بینین تصمیم گرفتم تنوع بدم و قالب و یه سری از توضیحات وبلاگو عوض کنم. باشد که راضی باشید. 

 

توی مهم‌ترین فصل زندگیم هستم. یه سری از مسائل اذیتم میکنه ولی نمی‌تونم تسلیمش بشم. بعداً چی به خودم می‌گم!؟ علاقه‌ای ندارم از خودم به عنوان ترسو و لوزر یاد کنم.

 

شاید یه روز کوله پشتیمو بردارم و راه بلندیو طی کنم تا به حقیقت برسم. شاید هم از ترس اینکار بکنم. 

 

زمان زمانِ تغییره. مسائل و رفتارهای فاسد گذشته باعث میشه که همون آدم قبلی بمونم.

 

شما تا چه حد آرمان‌هاتونو دنبال می‌کنید؟ چقدر براش هزینه می‌دید؟ 

 


این پنج تا کارو تا 6 ماه آینده انجام می‌دم و تمام تلاشمو می‌کنم به بهترین شکل انجام بشن.

1.از شر این آزمون خلاص بشم و با یک نتیجه خوب!

2. به دنبال جواب سوال های اصلیم می‌رم و ابهام‌‌هایی که دارمو رفع می‌کنم.

3. سعیمو می‌کنم به استقلال مالی برسم.

4. بعضی از رابطه‌هامو گسترش می‌دم و بقیه‌شونو کم می‌کنم.

5. ذهنمو مرتب می‌کنم و دوباره می‌نویسم!


آدم کم‌حرفی هستم. دوست ندارم حرف بزنم و سعی می‌کنم مشکلاتمو خودم رفع کنم. چندین بار مسائلمو اینجا نوشتم تا کمتر اذیت بشم و راحت بشن. امشب ولی می‌خوام یکم بنویسم. مهم نیست که چه اتقاقی بیفته یا چه بازخوردی( البته بازخوردی نداره!) بهم بده.

.

.

.

بازم نشد بنویسم=(


وبلاگ تا 17 ساعت دیگه پاک می‌شه. من در حال حاضر نمی‌تونم ذهنمو مرتب کنم و من باب میلم بنویسم. اینجا اذیتم می‌کنه.

 

از کسایی که برام این مدت کامنت گذاشتن مخصوصاً شرلوک هولمز خیلی تشکر می‌کنم. مراقب خودتون باشید.

 

پ.ن: با اینکه شک دارم کسی کارم داشته باشه ولی این ایدی تلگرا:@Drstrangelove1.

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها